Pages

Saturday, March 19, 2011

مصاحبه با "مهدي وفايي" از گروه دووم متال سوئدي اَباندون

مهدي وفايي، عضو ايراني الاصل گروه اسلاج دووم متال سوئدي "اَباندون"2 ميباشد. ايشون 30 سال گذشته رو در سوئد زندگي كرده است و آلبوم جديد گروه به نام "دِ دِد اِند"1 كه امسال جايزه بهترين آلبوم سال سوئد را به خود اختصاص داده بهانه اي براي صورت گرفتن اين مصاحبه بود

1 The Dead End
2 Abandon
===================================
در ابتدا ميخوام كه يه مقدار از خودتون براي اون دسته از دوستاني كه با شما آشنايي چنداني ندارند بگيد.
خیلی ممنون به خاطر تلاشهایی که برای فراهم کردن این مصاحبه کردی و این فرصت رو به من و گروه "اَباندون" دادی تا خودمونو معرفی کنیم.

من مهدی وفایی هستم. 38 سالمه و از 8 سالگی مقیم سوئدم. من با نامزدم خانم "ليندا استيجن" زندگي مي كنم. شغل اصلی من برنامه ریزی سفارشات تجاریه و در کنار اون به موسیقی میپردازم . من در یک مدرسه معروف و بزرگ موسیقی شروع به فراگیری جاز کردم، آخه این ساده ترین راهی بود که یه کودکی به سن و سال من میتونست با موسیقی ارتباط برقرار کنه. تو اون زمانها من شیفته ی هنرمند نه چندان مطرحی شدم که در سبک قدیمی و البته منسوخ شده ی فعلی یعنی سبك "كِرات/پراگ-راك"1 و "فيوژن/جاز"2 فعاليت مي كرد و یه آرشیو کاملی هم از کارهای اون دارم. در واقع باید گفت "مايلز ديويس"3 که پایه گذار این سبک از موسیقیه. من سازهای اصلی اي که میزنم گيتار ،باس، "كِلاويچِر/اُرگان"4 (نوعي پيانو كليسايي) و البته هرازگاهی درام هم میزنم.
به هرنوع موزیکی که برگرفته از قلب و از اعماق وجود باشه ، گوش میدمو به طور مداوم با سه نوع موسیقی سر و کاردارم که درواقع خارج از طبیعت وجودی منه و نیاز وافری به نواختن های عجیب و غریب داره.
1 Kraut/Prog-rock
2 Fusion/jazz
3 Miles Davis - Bitchs Brew
4 Claviature/Organ

چطور با اعضاي ديگر بند آشنا شديد؟ اگه ميشه مفصل برامون بگيد.
ما اساساً قبل از اینکه گروه رو تشکیل بدیم با هم دوست بودیم.
"دَني كاسيمي"1 و من دوستان نزديكي بوديم و بعد از اون من با "يوهان كارلزون"2 ، "اينگو ساندگرن"3 ، "يوهان نيلسِن (گيتاريست پيشين گروه)"4 ، "كارل ايانِس (بايسيست پيشين گروه)"5 و "ديويد فرديكسن"6 كه بعدا به ما ملحق شد، آشنا شدم.

1 Dani Cosimi (Drums)
2 Johan Carlzon (R.I.P) - Vocals
3 Ingvar Sandgren (Guitar)
4 Johan Nilsson (former Guitar)
5 Carl Linnaeus (former Bass)
6 David Fredriksson (Bass, Vocals)

در مورد "اَباندون"چه چيزي ميتونيد برامون بگيد؟ اصلا چي شد كه تصميم به تشكيل يك بند متال در اين سبك گرفتيد؟
گروه "اَباندون" در ابتدا به عنوان يك گروه "هاردكُر"1 كه كاراش شباهتي به موزيك گروههايي مانند: "پنترا"2 و "كروبار"3 داشت
.شروع به كار كرد. وقتي "ديويد" به گروه آمد رو يادمه ، درواقع با ورود اون بود که مسیر موسیقیایی گروه تغییر کرد
ديويد عاشق گروه "نيوروسيس"4 و سبك "پروگرسيو راك"5 و كساني كه در دهه 60 در سبك فعاليت ميكردند (مخصوصا "جِنسيس-گابريل"6) بود و اين علاقه تركيب دروني موسيقي گروه رو تغيير داد. نتيجه اين تغييرات آلبوم "وِن ايت فالز آپارت"7 شد. آلبومي كه معرف حركت آهنگي اساسا متفاوت و پيشرفته كه قبل از اون در تركيبات موسيقي "اَباندون" مشاهده نشده بود.
1 Hardcore
2 Pantera
3 Crowbar
4 Neurosis
5 Progressive Rock
6 Genesis-Gabriel

7 When It Falls Apart
چرا "اسلاج دووم متال"1 ؟! چرا اين سبك رو انتخاب كرديد؟
درامر ما "دَني كاسيمي"، مهارت خاصی توی نواختن ریتم های آروم اما سنگین داشت. ، قطعه هایی که "ديويد" میساخت کاملاً با این نوع موسیقی هماهنگ بود. خوب طبیعتاً اعضای دیگر گروه هم با توجه با جایگاهی که توی گروه داشتن ، خودشون رو با این سبک از موسیقی وفق دادن. وقتی که من برای اولین بار آهنگهای آلبوم معروف "وِن ايت فالز آپارت" رو گوش دادم از این همه سنگینی موسیقی و زیبایی خالصانه متعجب شدم . اون لحظه احساس کسی رو داشتم که سوار بر کشتی در حرکته، شگفت زده شده بودم، نمونه های نواخته شده بی نظیر بودند. ارتعاشات صدا خیره کننده بود و البته آهنگها بسیار زیبا بودند.
1 Sludge/Doom Metal

شما در سالهاي 1998 و 2000 دو "دمو"1 به نامهاي "دارك ديز آهيد"2 و "آنفينيشد بِلاسفمي"3 رو منتشر كرديد. در مورد اين كارا برامون توضيح بديد.
من درست قبل از اینکه ضبط "آنفينيشد بِلاسفمي" آغاز بشه با "دَني" آشنا شدم و حتی به "دارك ديز آهيد" گوش هم نداده بودم . من در
واقع هیچ ذهنیتی نسبت به "اَباندون" جز اینکه گروه خوبیه ، نداشتم و هیچ وابستگی قلبی به این گروه احساس نمیکردم
1 Demo
2 Dark Days Ahead
3 Unfinished Blasphemy


آلبوم "وِن ايت فالز آپارت" اولين آلبوم رسمي گروه به حساب مياد.كه حال و هواي آلبوم به نوعي در تضاد با سياست و جنگ هستش.مي تونيم بگيم كه "اَباندون" يك بند سياسي بوده يا هست؟
در طول این مدت خواننده ی عزیزمان که الان دیگه در بین ما نیست یعنی "يوهان كارلزون" ارتباط نزدیکی با "آنارشيسم"1 (هرج و مرج طلبي عليه دولت) و ايده هاي چپ گرايانه داشت. منظورم اينه كه هيچ كدوم از ما از "امپرياليسم"2 (استعمارگرى) و "كاپيتاليسم"3 (رژيم سرمايه داري) و قوانین حاکم بر جهان و استثمار کشورهای مختلف از جمله کشورهای خاورمیانه توسط دولتهای غربی را دوست نداشتیم. منتها این اعتقادات ما به محکمی اعتقادات "يوهان" نبود. منو "ديويد" در واقع روحیه ی آرومی داشتیم و آیین ها و طرز تفکرات مختلف برامون جالب بود. هیچ یک از ما علاقه ای به "ام تي وي"4 رسانه هایی از این قبیل نداشتیم ، چون به نظرمون این شبکه ها فقط برای سودجویی مسائل تجاری تاسیس شدن و هموطور که میدونی ، پول ریشه ی همه ی پلیدی هاست. داریم به وضوح میبینیم که مسائل مادی چه بلایی سر کشور دوست داشتنیمون یعنی ایران اورده . همچنین "اَباندون" متهم شده بود این آلبومشون یه آلبوم سیاسیه . ما بر این باور بودیم که موسیقی تجاری به طور حتم با شکست مواجه میشه و درواقع اهنگ هایی در این سطح و با این کیفیت چیزی نیست که بخوایم به یک شخصیت حقوقی نسبتش بدیم ، چون به این میگن یه موسیقی واقعی.
1 Anarchism
2 Imperialism
3 Capitalism
4 MTV


مي تونيد خودتون يه نقد كلي از اين آلبوم بهمون بدي؟
اوه پسر ! منو تو بد شرایطی گذاشتی. اما با این حال سعی میکنم که جواب کاملی بهت بدم ..قبلاً آهنگهای مشخصی برای آلبوم "اَباندون" معین شده بود. مثل این میموند که تو از وسطای یه رالی دشوار شروع به رانندگی میکنی و میخای تا آخر خط بری و به امتیاز پایانی برسی. در واقع قطعه هایی که "ديويد" میساخت باعث پیشرفت ما شد. اوضاع جوری بود که حتی مرحوم کبیر "جيمز براون"1 بهمون گفت این کارو (تغییر) رو انجام ندین. این کار حتماً باعث شکستتون میشه!. اما ریتم های زیبا و سنگین آهنگها بر این گواه بود که که "دَني" یه درامر فوق العادس! اون واقعاً از ته قلبش مینواخت و همین باعث میشد که از کاراش کاملاً لذت ببری. محل ضبط موزیک های ما جای فوق العاده ای برای تمرین و تکرار بود! در واقع اونجا یه موبایل استودیو بود. "اَباندون" تصمیم گرفت که به جای جاز از "پيكولو اسنير"2 (ست درام مخصوص موسيقي جز) توی آهنگاش استفاده کنه ، و من اینجا بهتون میگم که این جایگزینی رو به بهترین شکل ممکن و بی عیب و نقص انجام دادیم ولی ما توی این البوم اینکارو نکردیم ، اما از اون به بعد من توی تمام ضبط هامون ازش استفاده میکنم.
1 James Brown
2 Piccolo Snare


خوب.. بیا یکم در مورد آلبوم "اين رياَليتي وي سافر"1 که در واقع البوم مورد علاقه ی من هم هست صحبت کنیم. گویا شما بعد از "وِن ايت فالز آپارت" سه سال تمام مشغول کار بر روی این آلبومتون بودین. درسته ؟
همونطوری که گفتی ضبط و تهیه البوم مذکور ، سه سال زمان برد. من تا هنگامی که شروع به ضبط کردیم عضو گروه نبودم. تنها یه تراک از این البوم بود که توش از ارگ الکتریکی استفاده شده بود . بقیه آهنگهای البوم با آلات و خصوصیات آلبوم قبلی نواخته شده بود.
1 In Reality We Suffer




در این آلبوم ما شاهد تغییراتی توی نحوه ی نواختن باس ، گیتار و حتی صدای وکال بودیم. و البته اشعار البوم که مضامینی سیاسی و ضد جنگ داشت به اشعاری با مضامینی مانند آزمون سخت زندگی و مبارزه ی مردی که در حال رنج کشیدن از این زندگیه تغییر شکل داده بود. چی شد این تغییرات اتفاق افتاد؟؟
این یکی فضای تاریکتر و غم انگیز تری نسبت به دیگر آلبومامون داشت ، همه ی اعضای باند ، مخصوصاً "يوهان" ، احساس میکردیم که این اشعار از لحاظ فکری در سطح بسیار بالایی قرار نداره به همین دلیل اشعار از سیاست به مضانینی که به مسائل روانشناختی انسانی اشاره میکرد ، تغییر شکل داد ، در واقع این عنوانی بود که به طور دقیق و بی عیب و نقص افکار اعضای گروه را جزء به جزء نمایان میساخت. دقیقاً در همین دوره من و "ديويد" شروع به تصویر سازی از آهنگهایی کردیم که ببینیم آخر سر کدوم یکی از این آهنگها بهتره که توی آلبوممون قرار بگیره. بعدش از من خواسته شد که مدیریت نمونه ها رو انجام و همچنین دلایل به کار بردن ارگ توی موزیکمون رو هم برای "ديويد" و "دَني" شرح بدم.
لطف كنيد درباره نقش خودتون و ساخت آهنگهاي اين آلبوم برامون توضيح بديد.از خلق كردن اشعار تا ساخت ريف ها و فضا سازي ها.
اشعار بر عهده ی "يوهان" بود. یکی از ما بعضی اوقات یه ریف ارائه می کرد و بعد برای این که همه خوششون بیاد، یه تغییراتی توش ایجاد می شد؛ در واقع گاهی اوقات این تکه های کوتاه، بدون اینکه سازنده ش بخواد، تبدیل به یه سری چیز های جادویی می شدن. همه اعضا کم و بیش موسیقی هایی ارائه کردند. به نظر من "ديويد" یکی از با استعداد ترین موزیسین هایی است که من افتخار کار کردن باهاشون رو پیدا کردم. هر قطعه ای که می نویسه انگار طلای نابه! اکثر قطعات حماسی و زیبایی که در آهنگ ها می شنوید بر گرفته از این قابلیت ممتاز اونه. اون با تمام سبک های موسیقی آشنایی داره.

البته همون طور که گفتم هر کسی به نوع خود سهمی در موسیقی ما داره.

امر باس تپشي (ترابينگ بيس)1 كه يكي از خصيصه هاي اين سبك به نوعي به حساب مياد براتون چه قدر مهم بود در ساخت آهنگها؟
در زماني كه ما آماده كار روي آلبوم جديدي مي شيم به هيچ آهنگ "الاج، دووم" يا هر سبك ديگه متال و "هارد راك" گوش نمي ديم. در عوض ما بيشتر به موسيقي پراگرسيو راك، جاز، فانك، موسيقي عربي (مثل منير و عمربشير) و موسيقي سنتي ايراني (مثل كيهان كلهر، اردوان كاميار، ضيا طبسيان، ميرزا عبدالله، عليرضا حسيني، حسين عليزاده و...) گوش ميديم. وقتي كه از اين آهنگ ها به عنوان عامل تاثير گذار روي آهنگ هايي مثل "ايتس آل گان"3, "بيتر د سورفيس"4 و يا "دِ دِد اِند" اشاره مي كنيم، مردم به شدت تعجب مي كنند. تا جايي كه براي ما اهميت داره مهمترين ويژگي موسيقي اينه كه خالصانه به عنوان غذاي ذهن و فكر استفاده بشه. موسيقي بايد وسيله اي باشه كه ما انسان ها بتونيم از اون براي كنترل بر ذهن و اعمال و افكارمون ازش استفاده كنيم. در مورد صداي بيس پرسيديد. راستشو بخوايد ما بيشتر دوست داريم شبيه موسيقي اين سبك در اواخر دهه 60 و اوايل دهه 70 ميلادي باشيم. ما هيچوقت از اين فاكتور ها بيشتر از تست كردن براي پيدا كردن بهترين صدا براي آهنگ ها استفاده شاخصي نكرديم.
1 Throbbing Bass
2 Hard Rock
3 It’s All Gone
4 Bitter The Surface





نظرتون رو درباره فضاي تاريك اين آلبوم برامون بگيد.من احساس مي كنم موسيقي اين آلبوم گويي به تنهايي هم حرفي براي زدن به ما داره حتي اگه وكال روش نباشه؟!
اين مسئله به اين دليل پيش مياد كه ما در زمان ضبط اين آهنگ ها هر كدوم در شرايط روحي رواني خاصي هستيم. ما هيچ وقت تلاش نمي كنيم كه عصبي يا خشن باشيم. موسيقي خودش اين جوري بروز مي كنه. متاسفانه زماني كه آلبوم ضبط و ساخته شد من شخصا حضور نداشتم اما مجبور بودم كه همه آهنگ ها رو براي تور اروپاييمون ياد بگيرم. من مجبور شدم كه از يك ارگ كه توسط ديويد نواخته مي شد و در "اين رياَليتي وي سافر" هم فقط در يكي از آهنگ ها ازش استفاده شده بود استفاده كنم تا بتونم صداي موسيقي رو شبيه آلبوم در بيارم.
خب بزاريد در مورد آلبوم جديدتون يعني "دِ دِد اِند" صحبت كنيم. اول از همه ميخوام خودتون يه نظر كلي درباره اين آلبوم بديد.
احساساتم در مورد اين آلبوم قاطي شدند چون كه قرار بود اين آلبوم نقطه عطف "اَباندون" باشه اما بنا به مشكلاتي كه يكي پس از ديگري مي رسيد اين رويا آنچنان كه بايد تحقق نيافت. همونطور كه مي دونيد من و ديويد هر دو مبتلا به سرطان گلبول هاي سفيد شده بوديم اما خوشبختانه هر دو زود بيماري رو تشخيص داده و مصرف دارو و پرتو درماني رو آغاز كرديم. اين كار يك سال طول كشيد و بعد سرطان هر دوي ما خوب شده بودكه سرطان من دوباره برگشت و من مجبور شدم دوباره همه مراحل رو پشت سر بگذارم. من از خدا ميخواستم كه منو بكشه قبل از اينكه دوباره به اون پرتو درماني و دارو ها برگردم! خوشبختانه الان دو ساله كه سرطان من از بين رفته و بر نگشته و فكر مي كنم بشه گفت كه من جنگ عليه سرطان رو با پيروزي پشت سر گذاشتم. همينطور ديويد. "يوهان" دچار آشفتگي شديد روحي رواني شده بود جون به بيماري"بي پي دي"1 مبتلا شده بود. همين طور "دَني" هم داشت تصميم به ترك بند مي گرفت تا بتونه به مشكلات خوانوادگي و شخصي خودش سر و سامان بده. "اينگو" هم داشت تصميم به كار مشابه "دَني" مي گرفت. فقط من و "ديويد" مونده بوديم كه هر جوري شده "دَني" و "اينگو" رو هم نگه داشتيم و تمام تلاشمون رو كرديم كه خودمون را تا رسيدن به استوديو برسونيم. اما قسمت خوبش اينه كه ما در تور اروپاييمون به همراه گروه "كرو پاث"2 اجراهاي فوق العاده اي داشتيم و البته در حاشيه بگم كه اين گروه "كرو پاث" هم خيلي گروه خوبيه و به همه طرفدارانمون توصيه مي كنم به آهنگ هاي اين گروه هم گوش بدن. ضمن اينكه "يوهان" در دو تا از آهنگ هاي آلبوم "سان آف سولفر"3 از اين گروه به عنوان خواننده حضور داره.
1BPD
2 Crowpath
3 Son of Sulphur

توي آهنگهاي اين آلبوم ، ما مي تونيم بيشتر صداي "پامپ اورگان"1 رو بشنويم ، چرا؟آيا اين نوعي تغيير براي "اَباندون" به حساب مياد؟
همونطور كه قبلا هم گفتم، در هيچكدام از آلبوم ها و دمو هاي گروه از ساز "ارگ" استفاده نشده (به جز يكي از آهنگ هاي آلبوم سال "اين رياَليتي وي سافر" كه در اون آهنگ در قسمت پايانيش از صداي مبهم و خفه شده يك "هاموند بي 3"2 (نوعي اُرگ كه ساز كليسايي هم بهش ميگن) استفاده كرده بوديم. اسم آهنگ رو هم يادم نمياد در حال حاظر. (من يادمه فك كنم : تراك 8 بود !)
1 Pump Organ
2 Hammond B3


طرفدارها چگونه ميتوانند اين آلبوم رو داشته باشن؟
طرفداران ما در ايران (البته اگر در ايران طرفداري داشته باشيم!) چاره اي جز دانلود كردن اين آلبوم از طريق تورنت ندارند زيرا با توجه به مشكلات سيستم پست و گمرك ايران كه به دلايل متفاوت و مشخصي توسط شبكه هاي معتبر فروش اينترنتي پشتيباني نمي شوند، دانلود آلبوم بهترين و شايد تنها گزينه موجود براي افراد داخل ايران هستش. و اما براي طرفداران ما در ديگر نقاط جهان من فكر ميكنم ما طوري برنامه ريزي كرده باشيم كه آلبوم هاي ما رو بتونيد در تمامي فروشگاه هاي موسيقي پيدا كنيد.

متاسفانه ما "يوهان" رو پارسال از دست داديم. ولي خوشبختانه هوادارها ميتونن باز صداي او را در اين آلبوم بشنون. درباره "يوهان" برامون بگيد.
يوهان ! يوهان ! يوهان ! . من چي ميتونم در مورد اين مرد بزرگ و عزيز بگم؟ خب بذاريد از علاقه زيادي كه به تمامي وسايل و مسائل ايراني داشت شروع كنم. مخصوصا علاقه زيادي به موسيقي كلاسيك و سنتي ايران داشت و حتي از هنرمندان جديد موسيقي فارسي مثل "داريوش"، "فريدون فروغي" و "فرهاد" هم خوشش مي اومد. هميشه مي گفت: '''لعنتي! چقدر موسيقي ايراني ها دپرسيو و زيبا است. اين دقيقا همون چيزيه كه "اَباندون" بايد ازش تاثير بگيره!'" او توي يك مغازه فروش محصولات موسيقي كار ميكرد و بعد از پايان كار روزانه اش همه ما رو توي آپازتمان خودش در "گوتنبرگ"1 جمع مي كرد. خيلي خوش مي گذشت. او يك مجموعه فوق العاده و بسيار بزرگ از موسيقي هاي مختلف مخصوصا متال داشت. ما در مورد مسائل دنياي كثيفي كه درش زندگي مي كنيم و اينكه چقدر راحت ثروتمندان سر فقيران بيچاره رو كلاه مي ذارند و مال و اموالشون رو بالا مي كشند و اينكه چقدر طمع و خصاصت توي دنيا زياد شده بحث هاي زيادي باهمديگر مي كرديم. ما حتي با هم ديگه بازي هاي كامپيوتري هم مي كرديم والبته در كنار همه اين ها آهنگ هاي خودمون رو هم تمرين و اجرا مي كرديم. در مراحل آخر نوشتن و ضبط آلبوم "اين رياَليتي وي سافر" يك سري اتفاقاتي افتاد كه ترجيح ميدهم وارد جزئيات نشم اما به هر حال اين اتفاقات تاثير بسيار زيادي روي "يوهان" گذاشت. من ميديدم كه چگونه هر روز وضعيت روحي رواني او بدتر مي شد. او دچار بيماري اختلال شخصيت "بي پي دي"* شده بود.
*توضيحات درباره بيماري "بي پي دي":

بيماري "بردر لاين پرسوناليتي ديسوردر" يا "بي پي دي" نوعي اختلال شخصيت است كه به صورت دوره اي طولاني مدت از اختلالات و عوارض شخصيتي در افراد بالاي 18 سال ظاهر مي شود و از علائم اصلي آن دمدمي مزاج شدن و از دست دادن عمق فكري است. اين بيماري باعث ايجاد حالت هاي نامتعادل روحي در فرد مي شود. فكر فرد يك بعدي و يا "سياه و سفيد" شده و قدرت تفكر شخص كاهش مي يابد، قدرت برقراري ارتباطات اجتماعي فرد كم شده و منزوي مي شود. شخصيت بيمار بسيار شكننده و متغير و تاثير پذير شده و فرد خودخواه ميشود. اخلاق فردي عوض شده و گاهي فرد مبتلا هويت خود را از ياد مي برد.
در موارد حادتر اين بيماري، فراموشي و اختلال شخصيتي و اختلال در قوه حافظه و فراموش شدن هويت فرد از سوي وي، منجر به گم شدن فرد در خيابان ها مي شود. اين اختلالات تاثيرات مخربي بر سلامت اجتماعي و عاطفي فرد مي گذارد. از قبيل عدم توانايي در برقراري ارتباطات مستحكم و قوي در محل كار، خانه و محافل اجتماعي مي شود. در نهايت اگر فرد تحت حمايت اطرافيان قرار نگيرد و تحت نظر روانپزشك معالجه نشود، دست زدن به خودكشي امري كاملا اجتناب ناپذير است.

1 Göteborg (Gothenburg)

زماني كه ضبط آلبوم "دِ دِد اِند" در استوديو "مات-او-ماتيك"1 را شروع كرده بوديم، تمامي اعضاي گروه ساز خودشون رو ضبط كرده بودند و همه منتظر "يوهان" بودند كه بياد و كار خوانندگي رو انجام بده تا بقيه ما هم بتونيم روي ميكس و مسترينگ و بعد از آن هم حضور در چند تور كار كنيم. اما او به ندرت در تمرينات، جلسات، مهماني ها و حتي در استوديو حاضر مي شد و به همين دليل كار ضبط و خوانندگي نزديك به يك سال طول كشيد.بعد از آن هم ما دو سال وقت رو صرف كار ميكس و مسترينگ آلبوم كرديم تا با بالاترين كيفيت ممكن آلبوم رو منتشر كنيم. ما منتظر كمپاني ليبل خودمون بوديم تا آلبوم رو آماده انتشار كنه كه همين هم باعث شد آلبوم تا اين سال منتشر نشه!
1 Mat-O-Matic



ميتونم كمي سوالهاي شخصي داشته باشم.موافقيد؟
البته. بپرس دوست من. البته
ازتون ميخوام دربار معني اسم آهنگها يه توضيحي بديد
Trauma Is The Trigger
اين اسم به قسمت هاي تاريك و منفي اتفاقات گذشته يك فرد اشاره دارد كه زندگي او رو به نقطه اي رسونده كه ديگر نمي تواند درون خودش بريزه و عصابنيت او سال ها بعد به صورت متفاوتي از نظر مادي و معنوي بروز مي كند.
Somnambulistic
بيماري"سامنيامبولستيك"1 يا همون راه رفتن در خواب بيماري است كه جزء شاخه اتفاقات "پِرساميا"2 قرار ميگيره. يعني اتفاقات حركتي، عملي، فكري و يا كلمه اي كه در طول زمان خواب از انسان بروز مي كند. اين آهنگ هم براي مردم جامعه غربي كه تحت كنترل سران خود هستند و هم براي روح شكنجه شده و در آزار افراد با ديد باز و وسيع پيغام هايي داره.
In Hopelessness Enlightened
وقتي يك نفر توي جايي قرار مي گيره كه همه چيز به جز روزنه كوچكي از اميد از بين رفته و به جز اميد چيزي براي دلبستن وجود نداره، چيز هاي خيلي زيادي در مورد اعمال و شخصيت خود ياد ميگيره.
Will Gladly Perish
به شرايطي اشاره داره كه انقدر غير قابل كنترل شده كه جسم با كمال ميل به مرگ و فنا تن ميده تا به يك وجوديت ديگه انتقال پيدا كنه
Antidote
جواب يك مساله.
Pitch Black Hole
دوباره نماد جايي است كه تمامي افكار منفي و تاريك در اعماق انسان زندگي مي كنند
It's All Gone
به يك وجوديت مثبت و بخشنده اشاره دارد كه دور شده و غير قابل دسترس است
Lost We Are
من شرايطي رو كه امروز دنيا در اون قرار داره، درست مثل شرايطي مي بينم كه در اون ما انسان ها راه خودمون رو گم كرديم. (ما انسان ها اصلا مثل يك انسان واقعي و خوب و مهربان برخورد و عمل نمي كنيم.)
1 Somnambulistic
2 Parasomnia



آيا با بند ها يا هنرمندان ايراني در هر سبكي از موسيقي رابطه اي دارين؟
من يك صحبت كوتاه با "آگاه بهاري" گيتاريست ايراني داشتم كه الان در كانادا اقامت داره. دليل اين رفاقت هم علاقه مشترك ما دو نفر به "فرانك زاپا" بود. به جز اين با هيچ هنرمند ايراني ديگه اي در ارتباط نيستم.
1 Frank Zappa

اتفاقات موسيقي در ايران رو دنبال ميكنيد؟ درباره موسيقي ايران چي فكر ميكنيد؟
بله، يعني قبلا از طريق دوستم از سايت "زيرزمين"1 اخبار موسيقي ايران رو دنبال مي كردم ولي از زماني كه اون سايت رو به چند نفر ديگه واگذار كردند به اون صورت با موسيقي راك در ايران آشنايي ندارم.
1 zirzamin.se

آهنگ مورد علاقه تون از "اَباندون" چيه؟
In Hopelessness Enlightened
منم همينطور !

اگر تنها فرصت اين رو داشته باشين كه 5 تا آلبوم متال رو گوش كنيد ، دوست داريد اون آلبومها چيا باشن؟
1. Paranoid (Black Sabbath) 1970
2. Killers (Iron Maiden) 1982
3. Reign In Blood/Seasons In The Abyss (Slayer) 1986/1990
5. Vulgar Display Of Power (Pantera) 1992
4. Chaos A.D. (Sepultura) 1993
5. Souls At Zero (Neurosis) 1992

نظرتون درباره كلمه هاي زير چيه؟ احساستون رو تو يه جمله بگيد لطفا
Music
غذاي ذهن، كه اين روزها داره رو به نابودي كشيده ميشه!
Hate
تنفر به ندرت باعث اتفاقات مثبت مي شه
Politics
يك روش و ايده براي رياكاري مطلق و تشريفات فراوان
Life
يك واقعيت زيبا
Iran
من دلم براي ايران عزيزم خيلي تنگ شده! مخصوصا با اين وضعي كه الان درگيرشه

در آخر ميخوام ازتون تشكر كنم كه اين مصاحبه طولاني و خسته كننده رو (خنده) با ما داشتين. حرف خاصي دارين براي طرفدارانتون؟ مخصوصا تو ايران؟
به دوستان، هواداران و خانواده ام در ايران:

من خيلي شماها رو دوست دارم و به شما احترام زيادي ميذارم. و آرزوي پيروزي براي همتون دارم

صميمانه تشكر مي كنم ازتون و آرزوي موفقيت براي خود ، خوانواده و ديگر اعضاي گروه دارم


اين مصاحبه درتابستان سال 2010، و به صورت رسمي براي سايت بيا2متال توسط اينجانب انجام شده

No comments: